برچسب : نویسنده : simorghatar بازدید : 87
روزگاری, سهراب در به در بود و به دنبال نشانی می گشت از همه می پرسید: خانه ی دوست کجاست؟ روزگارش خوش بود تکه ی نانی داشت خرده هوشی و فراوان ذوقی که برای دل دریایی او کافی بود و به دنبال نشانی می گشت در دیار سهراب غم بی کفشی نیست پابرهنه به عروسی ملائک می رفت در دیار سهراب می شد از حافظه ی چوب درختان را دید و به کوری عابر دسته گلها بخشید در دیار سهراب همه مردم با هم زیر باران بودند چترهاشان بسته با زن و یار و رفیق زیر باران بودند در دیار سهراب هیچ کمبودی شب شعر...
برچسب : نویسنده : simorghatar بازدید : 91
برچسب : نویسنده : simorghatar بازدید : 108